خاطرات شیرین کودکی

خبر بارداری

سلام عزیزان من امروز بعد مدتها اومدم باهاتون حرف بزنم ،بله الان تقریبا چهار ماهه یه نی نی تو دلم دارم که وقتی تازه فهیدیم که نی نی دارین اونقدر جیغ وداد کشیدید ،محمد میگفتی دیدی خدا بهمون داد ،من دعا کردم ،همگی دعا کردیم ،فردا شانزده چهفته وسه روزه باردارم وقراره فردا برم سونو انومالی وجنسیت نی نی هم مشخص میشه محمدم تو دوست داری که اقا پسر بشه میگی ،میخوام از خودم کوچیکتر میخوام داداش داشته باشم ،ولی امینم تو میگی چون داداش دارم فرقی نمیکنه هر کدومو خدا بخواد بده ،دویتش دارم ،من خودم احساس میکنم دختره ،انشالله هر چی بلشه فقط سالم وخدا دوست باشه  محمدم امسال که پیش دبستانی میری خیلی عالی میری ومی بایی ،بدون اینکه اذیت کنی ،خیلی پسر مو...
11 آذر 1402
1